تموم شد...........
ترم 3 هم تموم شد و با تمام خوب و بدش رفت جزء خاطره ها..........
قسم میخورم که دلم تنگ میشه.....دلم تنگ میشه واسه این روزا....واسه این بهترین روزا....
دانشگاهی که از همه نظر حرف نداری..... دلم برات تنگ میشه....
آقای صادقی که لبخند روی صورت إکیپ ما رو همیشه به معنی خنده بی جا تو کلاس بلند اعلام کردی....آهای مستر عزیز که هر چهارشنبه تو صورت إکیپ ما نگاه کردیو گفتی شماها خیلی میخندین......آهای مهندس که سری اول از دستت عصبی شدم چون مستقیم تو چشای من زل زدی و گفتی یه باره دیگه بخندین بیرون کلاسید....آره......می خوام بگم دلم برای کلاس های شما هم تنگ میشه.......
آهای جاده بی انتهایی که سوی بازرگان می روی ......چرا انقدر راه ؟؟؟؟ ما خودمون یه بازرگان داریم که آخره استاده....... دیگه جلسه های آخر جاهامونم عوض می کرد......آقای بازرگان جای مارو عوض کردی؟؟؟؟ من و از عاطفه دور کردی، الهام رو از شیدا؟؟؟ ببین اینو بدون ما همیشه با همیم.....5 تا صندلی کنار هم اختصاص داره به ما.......
دوستای عزیزم دلم خیلی براتون تنگ میشه......
شیدا ، عاطفه ، نرگس و الهام عزیز....... شما جزء دوستای خوب من هستید.... دلم براتون تنگ میشه.....دوستتون دارم......
می دونم هنوز تموم نشده.....می دونم حالا حالا ها با هم هستیم .........اما بازم دلم براتون تنگ میشه.......یک سال گذشت......عین برق و باد......مطمئن باشید سه سال دیگه ام خیلی سریع می گذره.......
امیدوارم هممون موفق باشیم......توکل بر خدا....
راستی امروز آخرین روزه پاییزه.......یلداتونم مبارک......
نظرات شما عزیزان:
M0zhi 
ساعت17:04---5 بهمن 1391
زینب جون 3سال دیگه چیه,اگه ماییم که 10سال دیگه فارغ التحصیل میشیم,حالا حالاها میبینیشون,مخصوصا عاطی و شیدارو پاسخ:نگو اینطوری مژگان............
|